یکی بود یکی نبود
یکی بود یکی نبود
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود
یکی بود یکّی نبود
رحمان بود رحیم نبود
یکی نبود رحمان بود
یکی نبود رحمان بود
یکی بود یکی نبود
غیرازخدا و دیگری هیچکس نبود
زیر حکمت کبود سه پری نشسته بود
یکیشون پری زندگی
اوی یکی رمز بندگی
آخریش هم عشق به خدا و علی
زاروزار گریه میکردند پریا
مثل ابرای بهار گریه می کردن پریا
پری زندگی میگفت قدر منو هیچکس ندونست
اون یکی میگفت کمتر آدمی رمز بندگی تا دم مرگش بدونست
آخریش هم هی میگفت حیف و صد حیف
فرق علی را ز خدا هیچکس ندونست
بندهها تشنتونه بندهها گشنتونه
چتونه زار میزنین
سر همو دار میزنین
چیه این های هایتون گریتون وایوایتون
از تو قلب جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر میاومد
از تو قلب از توی دل صدای شمشیر میاومد
قلبها چه تنگ و مرده
پر از شمشیر ننگ و گرگه
رویای ما چه پوچه
تو دستهامون کلوچه
دستهای ما خوار داره
هرکی باهاش کار داره
دستی بدهکار داره
قلبهای ما مار داره
هرکی باهاش کار داره
قلبی سرِ دار داره
برداشتی از یک ترانه
بهلول زمانه (محمد جلیل)26/12/86 تا 5/2/87